کلمة آنارشی (anarchy) به دو طریق معنا می شود: یک معنای مثبت و یک معنای منفی. آنارشی در کاربرد مثبت آن، یعنی معنایی که آنارشیست های مشهوری چون پرودون و کروپتکین از آن مراد میکردند، به معنای فقدان دولت و به این دلیل به معنای آزادی از قدرت قهری دولت است. کاربرد منفی و رایج تر آنارشی نیز بیانگر فقدان دولت است، اما دقیقاً به همین دلیل، به صورت شرایطی از بی قانونی و آشوب تصور می شود. به طور خلاصه آنارشی - جامعه بدون دولت- را می توان به عنوان یک آرمان یا به عنوان یک خطر تلقی کرد.
در واقع استدلالهای به نفع آنارشی ،به عنوان یک آرمان، هرگز در نظریه سیاسی جدی گرفته نشده است، چرا که عموماً تصور می شود که این آرمان به طور بدیهی غیرواقعگرایانه است.با این وجود میتوان این سخن را به نفع آن بیان کرد: قدرتمندترین ابزار مصیبت انسانی، چه در دوران گذشته و چه در دوران مدرن، دولت بوده است. هیچ جماعت جنایتکاری تا به حال حتی به گرد آن درجهای از وحشت و رنج نرسیدهاست که بوسیله دولت های تحت تسلط استالین، هیتلر، مائو یا پلپوت تحقق یافت .آیا میتوان جوامع بدون دولت بدتر از این جوامع دانست؟
مخالفان آنارشی، آنهایی که این کلمه را به معنای منفی به کار می برند، ممکن است پاسخ دهند که ما نباید در مورد موهبتهای دولت بر مبنای بدترین نمونههای آن قضاوت کنیم. آنها همچنین ممکن است بپذیرند که دولت واقعاً نامطلوب است، اما مجادله کنند که دولت شری ضروری است؛ به همان طریقی که برای مثال یک عمل جراحی گسترده برای بهبود بخشیدن به بیمار شری ضروری است. این طرح استدلال آشنا را به طرزی عالی می توان در افکار تامس هابز یافت. ایده او این است که دولت، که به صورت قدرت انحصاریِ اجبار مشروع تعریف می شود، امری ضروری است تا از جنگ همه علیه همه جلوگیری کند، عدالت را به اجرا درآورد و از بی گناهان و آسیبپذیران محافظت به عمل آورد.
آنارشیستهای مثبت به نوبه خود ممکن است پاسخ دهند که این مدعا نوعی مصادره به مطلوب کردن است؛ حقیقت این است که دستگاه دولت، مقصود نظریاش هرچه که باشد، ممکن است برای دست یازیدن به ظلم و بهره کشی از بی گناهان و آسیبپذیران مورد استفاده قرار گیرد. هنگامی که چنین وضعی رخ میدهد، انحصار کارآمد دولت بر قوه قهریه شرایط را بدتر می کند. آن گاه پرسش آنارشیستها این است که آیا به وجود آوردن و حفظ کردن بنیادی اجتماعی با امکان انحراف یافتنی این همه ویرانگر، عاقلانه است.
مقصود من حل و فصل کردن منازعه میان آنارشیست ها و مدافعان دولت نیست؛ بلکه می خواهم نشان دهم که تصور آنارشی را می توان به دو طریق متفاوت مورد ملاحظه قرار داد،و این که افرادی که برداشتی مثبت از آن دارند بنیادهایی فکری برای دیدگاهشان دارند. چنین ملاحظهای ضرورت دارد اگر قرار باشد که با سؤالی متفاوت مواجه شویم،این سوال که آیا ظهور اینترنت گامی در جهت آنارشی نیست؟زیرا اگر واقعا اینترنت چنین تاثیری داشته باشد، پیش از این که از این آنارشی استقبال کنیم یا از آن بهراسیم، باید سؤال کنیم که کدام معنای آنارشی مورد نظر است.
1
اینترنت دو خصلت بارز دارد: بینالمللگرایی (انترناسیونالیسم) و عوامگرایی (پوپولیسم). بین المللگرایی اینترنت صرفاً مربوط به این حقیقت نیست که اینترنت باعث ارتباط یافتن مردمانی از ملل مختلف میشود، چرا که بسیاری از ابزارها و فعالیت های انسانی دیگر نیز چنین کاری را انجام میدهند. نکته در این جاست که جست و جو در اینترنت کاملاً نسبت به مرزهای ملی بی اعتنا است؛ مردمانی که در غیر از فضای شبکه با هم غربیه هستند، بوسیله علائق مشترکی پیوند می یابند که هیچ ربطی به ملیتشان ندارد. اینترنت از این جهت در تضادی شدید با آنچه فیلسوفان «جامعة مدنی» مینامند قرار می گیرد، یعنی جامعه ای که خصوصیتِ آن پیوند دادن افراد بیگانه یا وحدت بخشیدن به آنها درون یک روال یا حوزة سیاسی است.
به همین دلیل اینترنت جدا از دلایل دیگر ،دارای این توان است که از لحاظ سیاسی ضدحکومت و برانداز باشد؛ اما شکل این براندازی بسیار عمیق است و این وضع صرفاً به خاطر این نیست که جاسوسان یا افرادی مانند آنها، به کمک اینترنت اکنون شیوهای تقریباً غیرقابل شناسایی از ارتباط با رهبران سیاسیشان را در اختیار دارند- امری که حقیقی و مهم است- یا این که تروریستها میتوانند در امنیتی نسبی اطلاعات را مبادله کنند؛ بلکه دلیل اصلی این وضع آن است که همة تعاملات بر روی شبکه می توانند بدون توجه به مرزهای ملی صورت گیرد. از آن جایی که جهان روابط بینالملل تاکنون عمدتاً به صورت روابط بین دولتها بوده است و وضع جدید به معنای آن است که اکنون فضایی در حال رشد از تماس و همکاری وجود دارد که دولتها، حتی در هماهنگی با یکدیگر کنترل ناچیزی بر آن دارند و از آن جایی که سلطه (authority) دولت- گرچه با قدرت (power) آن یکسان نیست- به طور غیرمستقیم بر آن قدرت تکیه دارد، این توان اینترنت در کاهش دادن قدرت دولتها از طریق به وجود آوردن فضایی برای فعالیتی بی اعتنا به آن، همزمان توانی برای کاهش دادن سلطة دولت هم هست. و به همین دلیل است که یک آنارشیست ممکن است از اینترنت استقبال کند.
دومین خصلت اینترنت عوامگرایی یا پوپولیسم آن است. در این مورد هم باید توجه داشته باشیم که این عوامگرایی نه در مرتبه ای سطحی بلکه در مرتبهای عمقی قرار دارد. در شرایط حاضر صلاحیت خاصی برای جست و جو کردن مطالب بر روی شبکه و مهم تر از آن مشارکتکردن در آن لازم نیست و هیچ نظام واقعی سانسوری که مشارکت افراد را در غیاب چنین صلاحیتهایی مانع شود وجود ندارد. تنها نوع سانسوری دولتهایی مانند دولت سنگاپور و یا شرکتهایی که دسترسی افراد را به شبکه ممکن میکنند، [برای جلوگیری از دسترسی به سایت های غیراخلاقی] پیشنهاد شده است مقصودی کاملاً متفاوت دارد. به علاوه با در دسترس بودن گسترده کامپیوترها در مدارس و کالجها و تأسیس کافههای اینترنتی، هزینه استفاده و وارد شدن به اینترنت آن قدر ناچیز شده است که از آنها هم کار چندانی برای مقابله کردن با عوامگرایی این سیستم به مثابه یک کل برنمیآید.
این خصلت عوامگرایانه اینترنت بیشترین شادی آنارشیستها را باعث میشود، چرا که به نظر می رسد امکان ایجاد اجتماع بینالمللی نوینی را به میان میآورد که در آن معمولیترین افراد میتوانند دسترس نامحدودی به جهان اطلاعات داشته باشد و کم اهمیتترین افراد میتوانند مستقیماً در شکلدهی به جهان دخالت کنند. افراد بر روی شبکه بر مبنای علائق و انتخابهای فردی خودشان عمل میکنند و همپیمان میشوند و انجام دادن چنین کارهایی تحت نظارت مرزهایی ملی یا قدرت هایی مسلط نیستند. تحقق آنارشی مثبت هنگامی کامل میشود که ما به این چشمانداز، تصویر دولتهای ناکامی را بیفزاییم که علی رغم قدرتهای قاهرشان عاجزانه به این وضعیت مینگرند.
گرچه این تحلیل و سناریویی که مجسم میکند، کاملاً تخیلی و بی اساس نیست، اما بر مبنای مفروضاتی است که نیاز به بررسی دارند. این سناریو تنها هنگامی واقعیت پیدا میکند که دسترسی نامحدود به دانش، باعث قدرت یافتن عموم باشد و بر همین قیاس در صورتی که ناتوانی در محدود کردن دانش به عامل تقلیل یافتن قدرت دولت شمرده شود.
دومین فرض این است که توانایی در مشارکتکردن در جهان اینترنت نیز به وجود آورندة قدرت یا به عبارت دیگر بوجودآورنده تأثیری بر پیامدها در جهان [واقعی] باشد.
یک نتیجهگیری مقدماتی مبنی بر این نظر که اینترنت ویژگیهای مثبتی برای آنهایی دارد که آنارشی را به عنوان یک آرمان تلقی می کنند، بیوجه نیست؛ اما تنها هنگامی کاملاً اثبات میشود که بررسیها، صحت برخی از مفروضات تعیینکننده در این نتیجهگیری را تاییدکنند.
2
برای ذهنی که آنارشی را به صورت شرایطی که باید از آن ترسید تلقی می کند، همان ویژگیهای اینترنت را که آنارشیستها تحسین میکنند، ممکن است نقص های آن شمرده شود. اینترنت زمینة کاملاً مستعدی برای توطئههای جنایتکارانه را در اختیار پستترین مخرج مشترک انگیزشهای انسانی میگذارد. البته چنین دیدگاهی هم دقیقاً همان مفروضات را می پذیرد، و بنابراین در معرض همان تردیدهایی قرار می گیرد که برای دیدگاه اول ذکر شد. کمترین چیزی که در این مورد می توانیم بگوییم این است که موضع بدبینانه نه ضعیف تر و نه قوی تر از موضع خوش بینانه است.
اما یک مسیر فکری دیگر وجود دارد که ارزش کاوش را دارد. این نظریه بر این ایده استوار است که اینترنت بیشتر از آنارشی سیاسی، آنارشی اخلاقی را ترویج می کند و این که آنارشی اخلاقی ذاتاً ویرانگر است. برای بررسی این موضوع لازم است که نگاهی کمی دقیق تر به ایده تربیت اخلاقی بیندازیم .در این جا من تنها میتوانم طرح مجملی از روندی فکری را ارائه دهم که برخی از تأکیدات نسبتاً جزیی در آن بر روان شناسی اخلاقی تکیه دارند.
من از کلمه «پسندها» (preferences) به عنوان اصطلاحی ژنریک برای آن انگیزش های انسانی مثل اشتیاق، علاقه، کنجکاوی و غیره استفاده خواهمکرد که نوعی عنصر سنجشی مثبت در خود دارند و در مقابل آنهایی قرار میگیرند که سبعانهتر هستند، مثل ترس، خشم، آشفتگی و غیره. «پسندها» به این معنا دست کم تا حدی طبیعی هستند؛ به این معنا که پیش از این که اجتماعیشدن استقرار یابد، حتی شاید پیش از آن که اجتماعی شدن آغاز شود، برخی از چنین پسندهایی در انسانها وجود دارند و ما میتوانیم بر اساس آنها رفتارهای انسانها را توضیح دهیم. فرآیند اجتماعیشدن فرد را میتوان به عنوان پالایش این پسندها از طریق فرآیند پذیرش تأثیرات خارجی تلقی کرد.
بنابراین به این معنا،میل به بیانکردن خود امری طبیعی محسوب میشود؛ بدون چنین میلی انسانها زبان نمیآموزند.اما این پسند،فی نفسه، به معنای واقعی کلمه،متنافر (incoherent) است؛ تنها با بهدست آوردن زبانی توارثی و ابداع نشده است که این میل را می توان به درستی درک کرد.[اما از طرف دیگر] کسبکردن چنین زبانی به تسلیمشدن این میل طبیعی به خودبیانگری، در برابر قواعد جامعه سخنگویان آن زبان وابسته است.
به نظر من چیزی شبیه مثال بالا را میتوان در مورد اخلاقیات هم بیان کرد. تکانههای طبیعی که در کانون اخلاقیات قرار دارند و به عبارتی، بنیادی فعال برای خودآگاهی اخلاقی را تشکیل می دهند، هرچه که باشند، هنگامی چارچوبشان معین میشود که در معرض فرآیند پالاینده مجموعه ای به ارث رسیده و ابداع نشده از ارزشها و آداب قرار گیرند. به نظر من اشتباه هست که تصور کنیم امور به علت آن که تمایل به آنها وجود دارد، دارای ارزش می شوند؛ برعکس امیال ما هنگامی شکل میگیرند که آنها را با آنچه میآموزیم تطبیق میدهیم ،تطبیقدادن با آنچه تجربه جمعیِ به ارثرسیده میل داشتن به آنها را دارای ارزش میداند یا به عبارت دیگر آنها را ارزشمند تلقی میکند. بنابراین برای مثال، به عقیدة من علاقه به موسیقی، یک پسند طبیعی است، اما در عین حال علاقه ای است که پختگی خود را از طریق تطبیق یافتن با یادگیری دربارة اشکال و ترکیببندیهای موسیقیایی بدست می آورد که تجربة جمعی آنها را اهدافی مناسب برای تحقق یافتن آن پسند میشمرد.
بر این اساس، تربیت اخلاقی در سال های اول زندگی آشکارتر است، اما به طوری بی پایان ادامه می یابد و در همه مرحله شکل آن مشابه است، در معرضقراردادن و تعدیلکردن پسندهای طبیعی با تأثیرات روند اجتماعیشدن. این روند، هماهنگ شدن پسندهای انسانهایی را که در غیر این صورت جدا از هم میبودند، را به عنوان پیامدی مطلوب باعث خواهد شد. و بنابراین بوجود آوردن جامعة متمدن را ممکن می کند. به طور خلاصه تربیت اخلاقی یک روند اجتماعیشدن است، و بنابراین به نظر من اتفاقی نیست که معمولاً منحرفان جدی اجتماعی، مثلاً قاتلان زنجیره ای، به شکلی ریشهای به علت سابقه اختلال روانیشان از خودبیگانه شدهاند.
اکنون نکته تکاندهنده در مورد اینترنت این است که شکلگیری آنچه را که من «هم آمیزی مطلق علائق» مینامم ممکن و حتی تشویق خواهدکرد.منظور من از این اصطلاح این است که توانایی پرسهزدن صرف در شبکة ساختارنیافتهای از پسندها است که صرفا مجال همسانی (congruence) - و نه هماهنگی (coordination)- را فراهم میآورد. وبگردها این فرصت را دارند که در جست و جوی افراد با روحیههای مشابه با خود باشند و آن نوع تأثیرات اصلاح و تزکیه کننده را که در فرآیندهای طبیعی یادگیری عمل می کنند نادیده بگیرند. این وضعیت بارزتر از همه شاید در مسائلی مانند شبکه های پورونوگرافی کودکان خود را نشان میدهد که مانعی در برابر جلوی پسندهای شریرانه وجود ندارد، چرا که وبگرد میتواند آن چیزهایی را که مانع این نوع پسندها می شوند، نادیده بگیرد و سپس تمایل این وبگرد با دریافت کردن پاسخ های تأییدکننده از جانب افراد دارای پسند مشابه، تقویت میشود.
پیامد منطقی چنین وضعیتی فروپاشی اخلاقی است و نه یگانگی اخلاقی. این فروپاشی به معنای بد کلمه آنارشیستی است، چرا که وسیلهای برای انتشار یافتن و به هم پیوستن پسندها خودساختهای از هر نوع است. یقیناً چنین وضعیتی هرگز نمی تواند مطلق شود، چرا که همیشه درجهای از ارتباط مورد نیاز است، ارتباط برقرارکردن به نوعی زبان نیاز دارد و این امر به نوبه خود به تسلیم کردن پسندهای شخصی به تأثیرات اجتماعیکننده- به طریقی که پیش از این توصیف شد- نیاز دارد. علاوه بر این خود پیوندیافتن پسندهای خودساخته به فعالیتی همگام و به میزانی از نظم و انضباط اجتماعی نیازمند است. اما آنچه که این روش نوین برقرار شدن تماس بین انسانها امکانپذیر میکند، انتشار یافتن گستردهتر تمایلات آزاد شده، بدون تأثیرات پالایندهای است که به طور طبیعی بر آنها لگام میزند و آنها را محدود میکند.
3
مقصود من از این خط فکری به راه انداختن جاروجنجال نیست. تنها مقصود این است که یادآوری شود اینترنت در واقع ابزاری با امکانات جدید است که باید به درک عمیقی از آن رسید. منظور من از ترسیم این خط فکری که نتیجهگیری معینی را به دست میدهد، برانگیختن بحث در این مورد است و نه مانعشدن از سایر نتیجهگیریها. مسئله مهمتر اینکه اگر مدعاهایی را که مطرح کردم بتوان ثابت کرد، هیچ استلزام صریحی از نحوه عمل در برابر آنها به دست نمیآید، اگر اصلاً بشود عملی در این باره انجام داد.
و شاید خودتان هم چنین اىمیل هایى را فرستادهاید. تامل درباره این پدیده بیانگر نوعى بىتوجهى به افرادى است که با آنها از طریق ایمیل ارتباط برقرار میکنیم؛ به این معنا که در ارتباط اینترنتى برخلاف ارتباط مستقیم و غیرمجازى نیاز به ابراز خودکار توجه و احترام به عنوان پیششرط ارتباط وجود ندارد و احتمالاً بسیارى از افرادى که اىمیل هاى تند و توهین آمیز براى افراد ناآشنا مىفرستند، غیرممکن است در یک ارتباط با یک فرد غریبه به صورت رو در رو چنین سخنانى را اظهار کنند.
تا حدى این تفاوت را مىتوان بر مبناى خصوصیات واضح اىمیل توضیح داد:
اول آنکه: اىمیل معمولاً به طور خودانگیخته و فورى نوشته مىشود و بنابراین احتمال بسیارى وجود دارد چیزهایى با عجله در یک اىمیل نوشته شود که اگر فرد زمانى را صرف تامل میکرد، اصلا آنها را بیان نمىکرد.
دوم آنکه: اینترنت تسهیلکننده نوعی ارتباط تقریباً گمنام است. بنابراین ما در زندگىهاى مجازىمان بر روى اینترنت با احتمال بیشترى ممکن است با افرادى ارتباط برقرار کنیم که هرگز ملاقاتشان نکردهایم و قرار هم نیست ملاقاتشان کنیم و آنها هم چیزى درباره ما نمىدانند.
در چنین وضعیتى احتمال بیشترى وجود دارد که ما با این افراد به طریقى رفتار کنیم که گویى آنها سوژه هاى کاملاً انسانى نیستند.
سوم آنکه: ارتباط از طریق اینترنت همراه با فاصلهاى جغرافیایى است که بسیارى از موانع را که براى ابراز رفتار پرخاشگرانه در دنیاى واقعى و غیرمجازى وجود دارد، برطرف مىکند.
دست کم به خاطر فرستادن اىمیلى توهینآمیز مشتى حواله صورت شما نمىشود، در حالى که در ارتباطى رو در رو چنین واکنشى به ناسزاگویى بسیار محتمل است.
گرچه همه این عوامل مهم هستند، اما تنها بخشى از ماجرا را بیان مىکنند. امرى که به همان اندازه مهم این است که قواعدى که ما براى استفاده از اىمیل آموختهایم، بسیار سردستىتر از سایر اشکال ارتباط نوشتارى است. براى مثال بسیارى از افراد هنگام نوشتن اىمیل به قواعد نامه نویسى مانند اداى احترام آغازنامه، استفاده از حروف بزرگ، جملات کامل، عبارت تعارفآمیز انتهاى نامه و مانند آن و حتى گاهى املاى صحیح کلمات فکر نمىکنند.
امتیاز این غیررسمى بودن در مرتبه اول افزایش سرعت است؛ اما این امتیاز در اغلب موارد به قیمت بىتوجهى به شخصى که اىمیل را مىخواند، تمام مىشود.
قواعد استفاده از اىمیل براساس این فرض هستند که در ارتباط بیش از همه محتواى پیام است که اهمیت دارد و نه برداشتها و احساسات شخصى که پیام را دریافت مىکند.
این نحوه ارتباط بسیار متفاوت از نوشتن نامه معمولی است که در آن بسیارى قواعد سبکى سنتى، که برخى از آنها هنوز هم رایجند، دقیقاً براى برقرارى ارتباطى محترمانه، گرچه کلیشهاى، با دریافتکننده نامه به کار مىروند، مثلاً عدم ابراز احترام در ابتداى یک نامه کاغذى در بسیارى اوقات علامتى از بىاحترامى شمرده مىشود.
ادعاى من این نیست که افرادى که با یکدیگر اىمیل مبادله مىکنند براى همه احترامى قائل نیستند، مسلماً در بسیارى موارد این گونه است.
مسئله اصلى این است که ضرورتى براى نشان دادن چنین توجه و احترامى احساس نمىشود. در بسیارى از اىمیل هاى کوتاه و سطحى که افراد روزانه براى یکدیگر مىفرستند چنین توجهى دیده نمىشود؛ و در نتیجه گرایشى به بىتوجهى به اینکه اىمیل ها چه اثرى بر گیرنده دارد - هنگامى که محتواى پیام چنین توجهى را ایجاب مىکند (مثلاً هنگامى که اى میلى توهین آمیز فرستاده مى شود) - وجود دارد.
به عبارت دیگر غیررسمى بودن و سرعت ارتباط از راه اىمیل در شرایطى معین ضرورت مسلم اخلاقى رفتار با افرادى را که با آنها ارتباط برقرار مىکنیم، به عنوان سوژههاى کامل انسانى بر هم مىزند.
از دیدگاه دکتر عاملی فضای مجازی مولود به وجود آمدن صنعت ارتباطات حاضر با غایب است. از زمانی که صنعت ارتباطات در قالب علائم مورس شکل گرفت انسان برای اوّلین بار توانست ارتباط با غایب را در بستر جهان فیزیکی تجربه کند. بعد از این نوع ارتباط، یک نوع ارتباط تک سویه و مجازی در قالب تولیدات سینمایی، رادیویی و تلویزیونی شکل گرفت. از این به بعد است که ما شاهد یک فضای ارتباطی جدید با ویژگیهای منحصر به فرد هستیم.
به گفته دکتر عاملی، جهان مجازی به معنای واقعی یک جهان است. یعنی تمام ظرفیتهای جهان واقعی را درون خودش تکرار میکند. بسیاری از مقولههای جدی زندگی روزمره مثل کار و شغل ، نظام بانکداری، خرید و فروش و حتی سرگرمیها را نیز میتوان در آن یافت، جهانی که جهان همهرسانه نیز هست. رادیو، تلویزیون و سینما همه نه با کاراکتر خودشان بلکه با کاراکتری کاملا متفاوت در این جهان تکرار میشوند.
عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در پاسخ به این سئوال که ایران چقدر وارد این جهان مجازی شده است، میگوید: ما بصورت جدی وارد این جهان شده ایم و اجزاء جدی از عناصر ایرانی وارد این جهان شده است و می توان گفت ما از یک "ایران مجازی" با خصیصه خاص ملی این جهان برخوردار شده ایم. برای ورود کاربردی به این جهان به یک زیر ساخت قوی صنعتی نیازمند هستیم که در درجهی اول صنعت مخابرات است.
البته در این رابطه نیز در ایران قدمهایی برداشته شده است. به خصوص در تهران 220 کیلومتر کابل نوری کشیده شده است که یک زمینه سخت افزاری مناسب برای شکل گیری "تهران مجازی" فراهم آورده است.
به نظر من اینترنت پر سرعت یک ضرورت قطعی برای این فضاست. باید یکسری اقدامات اولیه در این زمینه برداشته شود، اقدامات اولیه به این معنا که اولا فرهنگ مجازی باید در ایران توسعه پیدا کند، ما یکی از پر سرعتترین ضریبهای استفاده از اینترنت را در خاورمیانه داشتیم یعنی 2900 درصد رشد در 5 سال گذشته.
این نشان دهنده این واقعیت هست که جامعه ایرانی به لحاظ فرهنگنی، از انگیزه گسترده حضور و زندگی مجازی برخوردار است. این انگیزه و معرفت اجتماعی، منبع قدرتمندی اسب برای بهره گیری از کارکردهای حرفه ای و معیشتی این فضا.
وی اینگونه ادامه میدهد که: از طرف دیگر تجربهی این فضا در کشور ما توسعه پیدا کرده است. ما حدود یک میلیون بلاگر در تهران داریم که لزوما همهی آنها فعال نیستند ولی این نشان دهندهی یک جامعه جدی در فضای مجازی است. نهادها و سازمانهای ما همه دارای وبسایت هستند. حتی اشخاص نیز به ایجاد وبسایت علاقه نشان دادهاند. بخشی از نقل و انتقالات ما در بانکها مجازی شده است.
این مجموعه نشان از یک روندهای جدی جهت حضور در فضای مجازی است. قدم های خوبی برداشته شده است، اما ایدهآل نیست و نمیتوان آن را با کشورهای توسعه یافته مقایسه کرد. به نظرم هنوز نه از ظرفیتهای کافی برخوردار هستیم و نه از آنچه داریم به خوبی استفاده میکنیم. در واقع جهان مجازی ما یک جهان رها شده و غیر هدفمند است. این فضای غیر حرفه ای و غیر کارکردی می تواند ما را صرفا گرفتار آفت های این فضا کند و از مزایای این فضا بی بهره بمانیم.
از نگاه دکتر عاملی، دانش فضای مجازی در کشور ما بسیار دانش ضعیفی است . حتی میتوان این ادعا را نیز داشت که جامعه مهندسی ما نیز از ظرفیتهای فضای مجازی و زیرساختهای آن و ساختمان متفاوت آن نسبت به فضای واقعی، مطلع نیست.
ما نیازمند آنیم که یک آموزش ابتدایی عمومی در کشور ایجاد کنیم. مثلا آموزش این مطلب که تفاوت یک کتاب در این فضا با یک کتاب چاپی چیست و یا اینکه وقتی یک کتاب در قالب صفحات وب قرار میگیرد ساختارش چگونه تغییر میکند. اولا تبدیل به عدد میشود پس شما هر تغییری در این کتاب میتوانید ایجاد کنید یعنی مثل اعداد ریاضی میتوانید با آن کار کنید.
نکتهی دیگر اینست که کتاب مجازی از امکان جستجوی متفاوت برخوردار است. شما در کتاب چاپی باید حتما یک سری منابع داشته باشید. منبع شما باید در متن هم چاپ شود ولی در فضای مجازی میتوان از هایپرلینک استفاده کرد و کتاب در واقع فقط یک کتاب نیست، بلکه از طریق یک نظام بین متنی تبدیل به یک "همه کتاب در موضوع خود" می شود.
هر جایی که متعلق به دیگران است را میتوان هایپرلینک کرد و این هایپرلینک یک "جهان کتاب در کتاب" به وجود میآورد. به این ترتیب شما میبینید که یک کتاب دایرهالمعارفی در حوزهی کاری خودش است. بنابراین کتاب دیجیتال با کتاب چاپی تفاوت عمده دارد. بسیاری از مقولات دیگر هم همین خصیصه را دارند.
نکتهی دیگری که باید به آن توجه کرد اینست که خیلی کارهایی که انجام میشود، انسان با بنیادها و زیر ساختهای آن آشنا نیست. فضای مجازی از لحاظ انجام کار، یک "فضای خود راهبر" است. یعنی وقتی شما وارد آن میشوید با یک ساعت وقت گذاشتن میفهمید که باید چه کاری در آن انجام دهید. خودش راه را نشان میدهد، بنابراین کار با آن راحت است اما نسبت کارایی فرد در این فضا بستگی به دانش مجازی خود فرد دارد.
عضو گروه ارتباطات دانشگاه تهران همچنین در این خصوص که دانشگاه مجازی از چه ویژگی متفاوتی برخوردار است میگوید.: دانشگاه مجازی از دانشگاه واقعی جدا نیست. دانشگاه مجازی مبتنی بر تجربههای دانشگاه واقعی است یعنی در دانشگاه مجازی نیز تلاش می شود همه عناصر کلاسی و دانشگاهی در دانشگاه واقعی بکار گرفته شود، با این تفاوت که کلاس در فضای دیجیتال، واقعی مجازی، غیر مرکزی و تعاملی همزمان با ظرفیت همه جهان تحقق پیدا می کند. در این فضا کلاس، فضای آموزشی، تعامل استاد و دانشجو و جایی برای کنارهم بودن دانشجویان و حتی حس مسئولیت حضوری کلاس فراهم شده است.
بنا براین حس یادگیری در یک فضای جمعی در دانشگاه مجازی نیز پیش بینی شده است.
درون این فضا نیز گاهی امکاناتی را به وجود میآورند که قویتر از جهان واقعی است. به نوعی حس جمعی را به وجود میآورند و ساعت مشخص میگذارند. این فضا غیر مرکزی و پراکنده است. ممکن است یک نفر در امریکا باشد و یک نفر در تهران، اما با ساعت مشخص میتوانند در یک فضای زنده به تعامل با استاد بپردازند. در واقع دانشگاه مجازی از خصلت چند فرهنگی، چند مکانی و چند ظرفیتی بالا برخوردار است.
سرعت در فضای آموزش مجازی خیلی بیشتر از فضا ی واقعی است و آموزش بسیار متراکم است. برخلاف فضای واقعی که استاد ممکن است با تاخیر و تانی مطالب را به دانشجو منتقل کند، در فضای مجازی فرایند آموزش سریعتر است یعنی فرد نیازمند سرعت است.
نقدی که برخی به آموزش مجازی دارند نیز همین است چرا که دانشجویانی که عادت به فضای مجازی ندارند نمیتوانند خود را سریع وفق دهند، اما طبیعت این فضا هیجان و سرعت است و در واقع با ذهن آنالوگ در این فضا حرکت کردن، امکان پذیر نیست.
کسانی در این فضا موفق خواهند بود که تجربهی فضای واقعی را داشته باشند. این سیستم خیلی نظام مند است و پیچیده تر از دنیای واقعی است. بنابراین ذهن باید خیلی به مقولههای واقعی نزدیک باشد تا بتواند این مجاز را بسازد.
اصلا جهان واقعی آمده تا بگوید که در کنار فضای واقعی و با توانایی های فضای واقعی ولی با ضریب قدرت بیشتر قادر به ارائه خدمات است. تلاش این فضا "تولید واقعیت تقویت شده" است. بنابراین طراحان این فضا باید بصورت گسترده و عمیق فیزیکی و در عین حال مجازی فکر کنند و این پاردوکس جدی تعامل بین این دو جهان است.
اصولاً به هر سیستمی که قادر به خواندن و تشخیص اطلاعات افراد یا کالاها باشد سیستم شناسایی یا Identification System گفته میشود.
بطور کلی شناسایی خودکار و نگهداری داده ها (AIDC) روشی است که طی آن تجهیزات خواه سخت افزای یا نرم افزاری قادر به خواندن و تشخیص داده ها بدون کمک گرفتن از یک فرد هستند.
بارکدها، کدهای دو بعدی، سیستم های انگشت نگاری ، سیستم شناسایی با استفاده از فرکانس رادیویی، سیستم شناسایی با استفاده از قرنیه چشم و صدا و ... از جمله این راهکارها در این مقال میباشند. یکی از جدید ترین مباحث مورد توجه دانشمندان جهت شناسایی افراد یا کالاها استفاده از سیستم شناسایی با استفاده از فرکانس رادیویی یا RFID میباشد.
RFID که مخفف سه واژه Radio Frequency Identification است؛ امروزه توسط فروشگاه های زنجیره ای بزرگی چون "وال مارت" و "مک دونالد" و نیز سازمانهای مهمی چون "وزارت دفاع ایالت متحده آمریکا" استفاده شده و امتحان خود را به خوبی پس داده است.
RFID چیست ؟
تصور کنید که وارد یک فروشگاه زنجیره ای شده اید و اقلام مورد نیاز خود را داخل چرخ دستی (trolley) قرارداده اید. صندوق دار با استفاده از بار کد میبایستی که تک تک اقلام داخل سبد را برداشته و اطلاعات آن را توسط بارکد خوان (Barcode Reader) یکی یکی به داخل رایانه وارد کند تا فاکتور اقلام انتخابی شما صادر گردد. بسیاری از اوقات بدلیل آنکه تعداد کالاهای خریداری شده بسیار زیاد میباشند؛ صفهای طولانی ای در فروشگاه های زنجیره ای تشکیل میشود.تازه ، گاهی اوقات نیز مخدوش شدن علائم بار کد، از خواندن اطلاعات جلوگیری میکند ، که این خود موجب مشکلات بیشتری میشود.
با این فن آوری جدید یعنی RFID شما سبد کالای خود را برمیدارید و بدون اینکه مجبور به ایستادن در صفهای طولانی شوید و یا حتی بدون اینکه مجبور باشید اقلام خریداری شده را به صندوقدار یا نگهبان نشان دهید، از در خارج میشوید.
چرا؟ چون برچسب روی کالا دیگر بارکد (Barcode) نیست بلکه از نوع RFID میباشد و خودش با فرستان علائم رادیویی کلیه اطلاعات جاری خود از قبیل تعداد، قیمت، وزن، ... را به کامپیوترهای موجود در درهای خروجی مخابره میکند.
این برچسبها دارای دو بخش تراشه و آنتن هستند و دارای عملکرد بسیار ساده ای می باشند؛ تراشه اطلاعات را از طریق آنتن منتشر میکند و حسگرهایی در اطراف قرار دارند ،این اطلاعات را دریافت میکنند.
از جمله مهمترین محاسن آن کاهش سرقت یا دزدی و محاسبه سریعتر تعداد کالاهای موجود در انبار بدون نیاز و کمک به نیروهای انسانی است.
اما تنها اشکال این فن آوری گران بودن آن است، اگر چه روزگاری میرسد که تمامی اشیاء و کالاها این برچسب ها را مثل بارکد خواهند داشت.
بطور کلی RFID یا سیستم شناسایی با استفاده از فرکانس رادیویی سامانه ی شناسایی بی سیمی است که قادر به تبادل داده ها بوسیله برقراری اطلاعات بین یک Tag که به یک کالا ، شئ یا .. متصل شده است و یک بازخوان (Reader) می باشد.
اصولاً سامانه های RFID از سیگنالهای الکترونیکی و الکترو مغاطیسی برای خواندن و نوشتن داده ها بدون تماس بهره گیری می کنند.
Tag ها وسیله شناسایی متصل شده به کالایی است که ما میخواهیم آن را رد یابی کنیم وبازخوان ها (Reader) ها وسایلی هستند که حضور برچسب ها را در محیط تشخیص داده و اطلاعات ذخیره شده در آنها را بازیابی میکنند.
با توجه به اینکه این سیستمها بر مبنای تغییرات امواج مغناطیسی و یا فرکانس های رادیویی کار میکنند، جهت تقویت سیگنالهای موجود در محیط گاهی اوقات از آنتن (تقویت کننده سیگنال) نیز استفاده میشود.
تجهیزات مورد نیاز
بطور کلی فن آوری RFID از تجهیزات ذیل جهت پیاده سازی بهیه خود کمک میگیرد:
1. انواع برچسب Tag
2. انواع خواننده بر چسب Reader
3. انواع نویسنده اطلاعات Printer
4. آنتن- تقویت کننده سیگنال
5. نرم افزار مدیریت اطلاعات
6. بانک اطلاعاتی، ساختار شبکه اطلاعاتی
TAG چیست؟
همانطور که گفته شد Tag ها وسیله شناسایی متصل شده به کالا، شئ، فردی هستند که ما میخواهیم آنرا رد یابی کنیم.
اما اینکه هر یک از کالاها دارای اشکال و ظواهر گوناگون و نیز دارای محیطهای فیزیکی گوناگونی است، این ضرورت را ایجاب میکند تا Tag ها را با توجه به ویژگیهای فیزیکی (ظاهریشان) دسته بندی کنیم.
بطور کلی بعضی از ویژگیهای ظاهری Tagها بصورت زیر میباشد:
الف- Tag هایی که دارای کفه پلاستیکی از جنس PVC میباشند و معمولاً در وسط آنها یک سوراخ دیده میشود که بسیار با دوام بوده و میتوان از آنها بارها و بارها استفاده کرد.
ب- Tag هایی که شبیه کارتهای اعتباری هستند ومعمولاً به آنها کارتهای هوشمند بدون تمـاس (Contact less Smart Cards) گفته میشود.
ج- Tag هایی که بصورت لایه های کاغذی بر روی برچسب ساخته میشوند که به آنها برچسب های هوشمند (Smart Labels) گفته میشود.
د- Tag هایی که در محیطهای قابل فرسایش (مثلاً آب یا مایع) به خوبی کار میکنند. اینگونه Tag ها در کپسولهای شیشه ای قرار دارند.
ه- Tag های کوچک که در داخل اشیاء عمومی مثل لباس، ساعت، دستبند و .... کارگذاشته میشود. اغلب ممکن است به شکل یک کلیه یا دسته کلید بنظر برسند.
در صورتیکه بخواهیم Tag ها را با در نظر گرفتن منبع انرژی تامین کننده شان دسته بندی کنیم به 4 دسته اصلی تقسیم بندی می شوند:
1.Tag های غیر فعال Passive Tags
که انرژی و برق مورد نیاز خود را از Reader ها بوسیله یکسری از روش های تراگسیل بدست می آورند.
2.Tag های فعال Active Tags
که انرژی مورد نیازشان توسط یک باطری داخلی و جهت برقراری ارتباط دارای یک پردازنده، یک
حافظه و حسگر می باشند.
3.Tag هایی نیمه غیر فعال Semi-Passive Tags
که علاوه بر استفاده از باطری داخلی شان، میتوانند از انرژی منتقل شده توسط Readerها نیزبهره
مند شوند.
4.Tag های دو طرفه Two way Tags
که علاوه براستفاده از باطری داخلی شان میتوانند بدون کمک گرفتن از Readerها دیگر اقسام هم شکل خود را نیز شناسایی کرده و با آنها به گفتگو بپردازند.
Readerچیست؟
قبلاً اشاره شد که Reader ها وسایل الکترونیکی هستند که حضور Tag ها را در محیط تشخیص داده و اطلاعات ذخیره شده در آنها را بازیابی میکنند.
سه دسته عمده Reader ها بصورت:
1.مدل ثابت Fixed Type
2.مدل دستی Hand held Type
3.مدل کارت PC Card Type
مزایای استفاده از فن آوری RFID
مزایا استفاده از این تکنولوژی به شرح ذیل میباشد:
1.کاهش هزینه ها (کاهش فعالیت های دستی و افزایش سرعت)
2.اتوماسیون (بدون توقف)
3.کاهش خطا
4.کنترل فرایندهای غیر قابل رویت
5.امکان به روز رسانی بر چسب ها بدون دخالت دست
6.امنیت
7.یکپارچگی
کاربری در RFID
- مدیریت بار مسافران :
شناسایی و کنترل بار و اثاثیه مسافران با استفاده از فرکانسهای رادیویی RFID
در دسامبر سال 2004 همایشی با شرکت اعضاء یاتا و با هدف زمینه سازی کاربردی IT در شرکتهای هواپیمایی در خاور میانه برگزار گردید که البته عمده توجه خود را بر تسهیل امور صنعت هواپیمایی معطوف نمود. پروژه سوم تائید شده در این مجمع با عنوان شناسایی و کنترل بار و اثاثیه مسافران با استفاده از فرکانسهای رادیویی RFID به اعضاء معرفی گردید.
پروژه سوم، شناسایی و کنترل بار و اثاثیه مسافران با استفاده از مهمترین بخشهای بررسی شده درباره این پروژه در ذیل ارائه شده است:
هدف از بکارگیری فرکانسهای رادیویی جهت شناسایی و کنترل بار و اثاثیه مسافران، ترویج و توسعه فناوری RFID به منظور بهبود مدیریت و سازماندهی فرآیندهای مختلف اداره بار نظیر جداسازی، دسته بندی و حمل و نقل اثاثیه مسافران و جلوگیری از خسارات احتمالی یا مفقود شدن این محموله ها می باشد.
در عین حال بکارگیری سیستم RFID موجب کاهش هزینه های شرکتهای هواپیمایی و ارتقاء سطح خدمات ارائه شده به مشتریان میگردد.
اما منظور از برچسب های شناسایی و کنترل با فناوری RFID چیست؟
این برچسبها در شکلهای استانداردی ارائه میگردند و یک تراشه که توانایی شناسایی فرکانس های رادیویی را دارا میباشد، داخل این برچسب ها جا سازی گردیده است.
در عین حال این تراشه ها ظرفیت ذخیره داده های جدیدتر را نیز دارا میباشند. استفاده از RFID در مدیریت بار مسافران سبب کاهش خسارات احتمالی یا فقدان بار و اثاثیه مسافران میگردد و در عین حال فرودگاهها، سیستمهای سریعتر و ارزانتری را در مدیریت و سازماندهی هندلینگ بار در اختیار خواهند داشت. از سوی دیگر هزینه های شرکتهای هواپیمایی در امور هندلینگ بار نیز به میزان قابل توجهی کاهش پیدا میکند و در عین حال امنیت محموله ها و اثاثیه مسافران ارتقاء و زمان مورد نیاز برای انجام امور شناسایی و کنترل بار و اثاثیه به حداقل خواهد رسید.
مراحل طرح اجرایی RFID برای کنترل و شناسایی اثاثیه مسافران از سوی ایکائو بشرح ذیل میباشد:
1.تشخیص و تعیین فرودگاههای مورد نظر و بررسی شبکه های ورودی، خروجی و عبوری
2.مدیریت و سازماندهی ذینفعان و همکاران اجرای طرح، شامل شرکتهای هواپیمایی، فرودگاهها و شرکت های هندلینگ بار
3.ارزیابی و تخمین هزینه های نصب و راه اندازی کامل سیستم
4.ارائه مدل اقتصادی مناسب برنامه ریزی برای تامین منابع مالی مورد نیاز به گونه ای که منافع تمامی همکاران و ذینفعان اجرای طرح در نظر گرفته شود.
این سیستم به راحتی با چسباندن Tag بر روی بار مسافران و قراردادن یک سری آنتن و در نهایت Reader در اطراف ونیز قفسه های نگهداری بار مسافران به راحتی قابل اجرا میباشد.
- مدیریت دام و گوشت
شاید به جرات بتوان گفت که یکی از قدیمیترین کاربردهای استفاده از فن آوری RFID در ردیابی و کنترل حرکت حیوانات اهلی مخصوصاً گاوهای شیرده بوده است. امروزه بصورت یک جریان کاملاً متداول، حیوانات همزی و اهلی بوسیله کپسولهای قابل تزریق و یا Tag هایی که به گوش حیوانات متصل می شود؛ به این فن آوری مجهز می شوند.
این Tag ها به جهت شناسایی حیوانات اهلی گم شده، مرتب کردن، مراقبت کردن و نگهداری پیشینه درمانی حیوانات اهلی بکار برده میشود.
البته این فن آوری درسالهای اخیر در صنایع کشاورزی و دارویی کاربرد وسیعی پیدا کرده است. اطلاعات مربوط به حیوانات اهلی، مواد غذایی و دارویی در مواقع بحرانی برای سلامتی جوامع بشری بسیار مفید میتواند باشد.
- کنترل ورود و خروج وسایط نقلیه
یکی دیگر از کاربردهای بسیار شایع استفاده از فن آوری RFID کنترل ورود و خروج وسایط نقلیه در محلهایی است که امنیت ورود و خروج ماشینها بسیار مهم و ضروری بنظر میرسد.
این سیستم با چسباندن یک Tag برروی وسیله نقلیه و قراردادن کلیه اطلاعات مربوط به این وسیله در حافظه آن امکان پذیر میشود.
قبل از رسیدن وسیله نقلیه به درب ورودی یا خروجی ؛ ماشین از محلی که در آن یک آنتن جهت دریافت اطلاعات Tag چسبیده شده بر روی وسیله نقلیه وجود دارد؛ عبور میکند. دستگاه Reader اطلاعات موجود بر روی Tag را از آنتن بازخوانی میکند و در صورتی که اطلاعات موجود بر روی Tag نشانگر مجوز ورود یا خروج باشد، گیت ورودی یا خروجی باز میشود.
در صورتی که هیچ گونه برچسبی بر روی ماشین وجود نداشته باشد و یا در صورتیکه اطلاعات موجود بر روی Tag نشانگر مجوز عدم خروج یا ورود باشد، افراد امنیتی مستقر در محل درب ورودی یا خروجی گیت جهت بارزسی وسیله نقلیه اقدام میکند.
- مدیریت کتابخانه ها و کتاب ها
ازجمله کاربردهای جالب فن آوری RFID کاربرد وسیع آن در کتابخانه های بزرگ میباشد.
با چسباندن یک Tag (که کلیه مشخصات کتاب در آن ذخیره سازی شده است) بر روی کتاب و قراردادن یکسری از آنتن ها و Reader ها در محل کتابخانه میتوان از مزایای ذیل بهره جست:
الف- جلوگیری از سرقت کتاب های موجود
ب- اجرای سیستم خودکار بازگشت و حتی خروج کتابها از کتابخانه
ج- پیگیری و کنترل چیدمان صحیح کتابها در قفسه های مربوط به خودشان
- کاربرد فن آوری RFID در مباحث پزشکی
فن آوری RFID در مباحث پزشکی کاربردهای بسیار گسترده ای دارد. این فن آوری بسیار جالب از هنگام ورود بیمار توسط یک دستبند که کلیه اطلاعات بیمار در آن قرار میگیرد در یک بیمارستان مجهز آغاز میشود.
ثبت و یا ذخیره سازی اطلاعات بیمار از قبیل نام و آدرس، تاریخ پذیرش و بستری و نیز نوع بیماری ،پزشک معالج ،نوع عمل جراحی و .... در پایین آوردن اشتباهات و خسارات جبران ناپذیر در بیمارستان نقش حیاتی دارد.
همچنین فرارو یادزدیده شدن بیمار از بیمارستان با همین فن آوری تقریباً غیر ممکن بنظر می رسید.
جلوگیری ازجابجا شدن اطفالی که تازه بدنیا آمده اند از جمله کابردهای بسیار حساس این فن آوری میباشد. همچنین در محل های نگهداری دارو، با چسباندن برچسب داروها میتوان از میزان مصرف، تاریخ مصرف داروها به راحتی باخبر شد.
حمایت شرکت مایکروسافت
در این بین خبرگزاریهای IT در سراسر دنیا خبر از حمایت (پشتیبانی) شرکت مایکروسافت از این فن آوری را میدهند.
مایکروسافت بعد از ماهها تاخیر، نسخه های جدید محصولات طراحی نرم افزار خود را عرضه کرد. شرکت مایکروسافت اعلام کرد:
در طول نیم سال اول 2006 نرم افزارهایی را مخصوص برنامه ریزی و کنترل داده های حاصل از دستگاه های RFID عرضه خواهد کرد.
این نرم افزار ها به سیستم عامل Windows Server این امکان را میدهد که داده ها را از دستگاه های RFID جمع آوری و پردازش کنند.
دیگر برنامه های Microsoft که شامل BizTalk و پایگاه داده ها SQL SERVER است ؛قادر خواهند بود داده های مربوط به فن آوری RFID را ذخیره سازی کنند.
البته مایکروسافت BizTalk 2006 را که قادر است داده ها را به درون نرم افزار های OFFICE قراردهد، در سه ماه اول 2006 عرضه خواهد کرد.
منبع: http://www.softestan.ir
● مقدمه:
شاید شما از خودتان بپرسید چرا باید محل کار ما یک ساختمان حتما" اداری باشد؟
چوابها معمولا" یکسان هستند .مثلا" می گویند چون با سایر همکاران در آنجا هستیم وبه کار فروش یا خدمات می پردازیم. یا درآن مکان نیز می توانیم سوالات کاری خودمان را ازهمکاران بپرسیم.
اما سوال اینجاست، اگر قرارنباشد برای کار کردن و گرفتن جواب سوالات خود به محیط کاری فیزیکی برویدچه مسئله یا مسائلی پیش می آید ؟
به جای همه این هم امکانات یک محیط الکترونیکی ایجاد شود و هر کس بتواند کار خود را از هر نقطه ای از دنیا به راحتی از طریق کانالهای ارتباطی مثل اینترنت کارهای خویش را انجام دهد .
اگر این کارها انجام شود بدانید که اولین گام را در ایجاد سازمانهای مجازی برداشته اید.
● گامهای دیگر برای اجرای فرایندهای سازمانهای مجازی.
▪ چه عواملی باعث می شود که یک سازمان مجازی متفاوت باشد ؟
اولین و مهمترین عامل همان حذف عاملهای زمانی و مکانی است .
یعنی اینکه دیگر شما سد و مانعی به نام زمان و مکان در انجام کارهای خود، ندارید هر وقت بخواهید و هر جا بخواهید می توانید کار خود را انجام دهید .
تمرکز فوق العاده برای خدمات و تولیدات جدید به خصوص آنهایی که ما در آنها قصد داریم فقط به پیشرفت برسیم و تمرکز روی کاهش هزینه نداریم یعنی اینکه نمی خواهیم فقط کاهش هزینه کنیم .
▪ چه عواملی برای ایجاد یک سازمان مجازی انجام می گیرد .
۱) تغییر و تحول مدام در سازمانها ی مجازی صورت می گیرد .
۲) اهداف به یک سو گرایش می یابند .
۳) بهره گیری از علم برای ایجاد محصول جدید و یا نوع آوری جدید صورت می گیرد .
۴) ایجاد تغییر سریع و انعطاف آسان با تغییر و جابجایی همکاران .
▪ چه اهدافی در ایجادیک سازمان مجازی دخیل اند ؟
اغلب این گامها برداشته می شود :
۱) اغلب کاهش هزینه به میزان خیلی زیاد در تاسیس سازمانهای مجازی صورت می گیرد، مهمترین دلیل آن هم این است که دیگر ساختمانهای آن چنانی برای سازمان نیاز نیستند .
۲) بهره گیری از دانش و تجارب همدیگر برای افزایش سود آوری و کاهش هزینه های کلی .
۳) در این مرحله سازمان مجازی شکل می گیرد . و کلیه همکاران از تجارب همدیگر استفاده می کنند تا اینکه ابداع و نوع آوری جدیدی شکل گیرد .
البته این نکته مهم قابل ذکر است که ایجاد سازمانهای مجازی در تمام قسمتهای آن صورت نخواهد گرفت بعضی بخشها هستند که امکان مجازی شدن را ندارند.
● اجزای یک سیستم مجازی عبارتند از :
▪ سیستم های مجازی : در این قسمت وظایف تیم ها و افراد تیم که برای یک سیستم مجازی لازم است مشخص می شود .
▪ آزمایشهای مجازی : در این بخش تاثیر عوامل مختلف بر سازمان مجازی بحث و بررسی و آزمایش و اندازه گیری می شود .
▪ اداره مجازی : در این قسمت یک سری وظایفی که اداره مجازی یا یک سیستم مجازی دارد ، مشخص می شود .
▪ فروشگاههای مجازی : شامل فروشگاههایی هستند که قابلیت انعطاف خیلی سریع برای محصولات متنوع دارند .
▪ سازمان مجازی: این قسمت در واقع آخرین مرحله از مجازی سازی است که کل سازمان، مجازی شده است.
▪ در تمامی موارد، سیستم مجازی، به موارد زیر اشاره می کند:
ـ تغییر و تحول دائمی .
ـ خویش مدیریتی در تیم ها و بخشهای مختلف .
ـ دانش غیر ساختاری اما همگرا شده .
چرا مجازی سازی صورت می گیرد؟ یا چه عواملی باعث می شود که ما سازمان مجازی ایجاد کنیم ؟
▪ این عوامل شامل :
محلی سازی ؛ با پیشرفتهای زیاد میل به مشتریان محلی افزایش می یابد .
ـ دسترسی به منابع .
ـ ایجاد کمیته های عالی .
ـ نیاز به تغییرات سریع و مداوم .
ـ افزایش تولیدات و محصولات و خدمات تخصصی .
ـ افزایش ملزومات برای استفاده از دانش تخصصی .
ـ کار الکترونیکی .
در یک سازمان مجازی برای ارتباط، از یک سری ارتباطات کامپیوتری استفاده می شود، که به صورت الکترونیکی است .
شما می توانید با استفاده از تکنیکهای الکترونیکی به عنوان مدیر، فرایندهایی که در سازمان توسط کاربران و کارمندان انجام گرفته یا می گیرد را، کنترل نمائید.
همچنین می توانید از یک سری سیستمهای شبکه به نام:Electronic Workspace Network ، سیستمهای کامپیوتری، کارمندان را به همدیگر ربط دهید. تا اینکه در کل، وظایف و ماموریت سازمان انجام شود.
● ساختاریک فضای کاری الکترونیکی چگونه است ؟
ساختار، یک فضای کاری الکترونیکی است که در واقع همان آیینه تمام نمای سازمان است. این ساختارها باید به راحتی پیشرفت کنند و به سازمان مجازی ادغام شوند.
برای اینکه تمامی این اهداف تحقق یابد، باید تمامی بخشها با همدیگر تعامل دو طرفه داشته باشند. تا به عبارت فلسفی سازمان نایل گردند.
▪ فضاهای الکترونیکی باید این عوامل را آسان سازی کنند:
ـ ایجاد قوانین مربوط به آسان سازی کارها
ـ ایجاد پرونده های جدید
ـ ایجاد لینکهای ارتباطی بین مردمی
وظایف معمولی ساختارهای مجازی اینگونه است:
۱) ایجاد یک سیستم تولید که توانایی این را داشته باشد که کارها را به صورت مرحله ای و دقیق انجام دهد یعنی اینکه وقتی مرحله ای تمام شد وارد مرحله بعد شویم.
۲) ایجاد یک سیستمی که در آن مردم و مراجعان بتوانند مسائل و مشکلات خود را به راحتی و به سهولت با مراجع ذیربط مطرح نموده و کاملا" راهنمایی شوند.
● نتیجه گیری :
در این مقاله ما سعی کردیم یک سری مطالب کلی در مورد سازمانهای مجازی اعم از اینکه:
▪ چه ضرورتی برای ایجاد و تشکیل سازمانهای مجازی هست؟
▪ اصول و مبانی این سازمانها چیست؟
را برایتان بیان کنیم . اما در پایان متذکر می شویم که آشنایی کامل مدیران با سازمانهای مجازی و برداشتن گامهای موثر برای این فرایند امری لازم و ضروری است . امید است مقدمات و اصول پایه ای ذکر شده باعث برداشتن گامهای موفق دیگر مدیران در این عرصه گردد.
محمدرضا نوروزی
منابع وماخذ :
Main texts:
۱. Essential of virtual organization, Daniel& Martin, ۲۰۰۵
۲. Be proficiency in virtual organizations, Smith Traveler, ۲۰۰۶.
۳. What is a virtual organization, Accel team, ۲۰۰۷.
Related texts:
۴. Virtual organization Accel team, ۲۰۰۷.
۵. Virtual organization about .com ,۲۰۰۷
زیستن در لحظه
از آنجا که بیل گیتس به عنوان مدیری نمونه و موفق در عرصه فعالیت های اقتصادی بین المللی از جایگاه ویژه ای برخوردار است، نگاهی هرچند کوتاه به عوامل تأثیرگذار در توفیق جهانی این مدیر توانا و همکاران او بدون شک می تواند برای مدیرانی که در اندیشه دستیابی به راهکارهای کاربردی برای موفقیت بیشتر سازمان خود هستند، الگوئی کارآمد باشد. از همین رو، برای نیل به این هدف گزیده ای از معیارهای راهبردی مدیریت شرکت مایکروسافت را که در پی می آید برای اعضاء محترم انتخاب نموده ایم:
بیل گیتس درسال 1955 میلادى درشهرسیاتل آمریکا به دنیا آمد. پدرش وکیل و مادرش آموزگار بود. در دوران دبیرستان با رایانه آشنا و به آن علاقه مند شد و از 13 سالگى نوشتن برنامه هاى رایانه اى را شروع کرد و اولین نرم افزار خود را که یک بازى ساده رایانه اى بود در همان سن نوشت. او این کارها را به همراه دوستش پل آلن (PAUL ALLEN) انجام مى داد. پل دو سال از او بزرگتر بود و مهارت خاصى در سخت افزار نیز داشت. در سال ۱۹۷۳ به دانشگاه هاروارد وارد شد و در آنجا با استیو بالمر (STEVE BALLMER) ـ از مسؤولان فعلى شرکت مایکروسافت ـ آشنا شد. یک سال بعد در 19 سالگى دانشگاه را ترک گفت تا به همراه دوست دبیرستانى اش پل آلن شرکت مایکروسافت را تأسیس کند. در ابتداى راه، برنامه زبان بیسیک (BASIC) را ارائه دادند. کار شرکت با 40 کارمند و فروش سالانه 2/4میلیون دلار آغاز شد. در سال 1980 شرکت با ارائه سیستم عامل براى ریزپردازنده هاى ۱۶ بایتى 8088 اینتل که به سفارش شرکت IBM انجام شد به شهرت و ثروت رسید. یک سال بعد اولین نسخه سیستم عامل WINDOWS از سوى شرکت عرضه شد. در سال 1992 شرکت مایکروسافت با انتشار نسخه WINDOWS 1، 3 اولین سیستم عامل گرافیکى را ارائه کرد که قبول عام یافت و این مقبولیت با انتشار نسخه هاى 95، 98 ، 2000 و XP به اوج رسید. به گونه اى که هم اکنون بیش از 95درصد کاربران رایانه هاى شخصى در دنیا از نرم افزارها و محصولات مختلف این شرکت استفاده مىکنند. امروزه مایکروسافت شرکت بزرگى است که سالانه بیش از ۲۵میلیارد دلار درآمد دارد و 50 هزار کارمند آن در 78 کشور و منطقه در سراسر دنیا مشغول کار هستند. مایکروسافت براى سال جارى میلادى 5/2 میلیارد دلار در امور تحقیق و توسعه هزینه مى کند. بیل گیتس به عنوان مؤسس و رئیس شرکت با بیش از 77 میلیارد دلار ثروت سالهاست که عنوان ثروتمندترین فرد دنیا را به خود اختصاص داده است. گیتس در سال 1994 ازدواج کرد و با همسرش بنیاد خیریه اى با 24میلیارد دلار سرمایه تأسیس کرده که در امور بهداشت جهانى و آموزش فعالیت مى کند.
او تاکنون دو کتاب منتشر ساخته و در آن نظرات خود را راجع به نحوه اداره شرکتش و نیز فناوریهاى عصر اطلاعات و آینده آن ارائه کرده است:
در سال 1995 کتاب «جاده پیش رو» و در سال 1999 کتاب «سرعت اندیشه». این کتاب به 25 زبان ترجمه و در 60 کشور جهان منتشر شده است. علاوه بر آن، او با ملاقاتها و مسافرتهاى متعدد و سخنرانى در مجامع مختلف که تفصیل همه آنها در سایت خود او در اینترنت آمده است، جزئیات افکار و اندیشه هاى خود را به عنوان یکى از تأثیرگذاران عصر دیجیتال ارائه داده است.
در این مقاله مجموعه اى از افکار و عقاید او در زمینه ویژگیهاى عصر دیجیتال، اینترنت شاهراه اطلاعاتى، سیستم عصبى دیجیتالى، الگوى زندگى و کار شبکه اى، فناورى اطلاعات، شتاب تغییرات در کسب و کار، کارهاى دانش بر و کارکنان فرهیخته، مدیریت دانایى و ابزارهاى دیجیتالى مدون و درقالب یک مصاحبه ارائه شده است. مصاحبه فعلى هم هیچگاه صورت نگرفته است و تنها به عنوان شکل وقالبى براى تفکیک و تنظیم و عرضه نظرات او در بخشهاى مختلف انتخاب شده و بنابراین گاه در پاسخ ارائه شده به یک سؤال، از لابه لاى کتابها، سخنرانى ها و مقالات او مطالبى استفاده شده است.
به هر روى این مقاله تلاشى است براى مرور کلى اندیشه هاى یکى از معماران برجسته عصر دیجیتال. مرد خودساخته اى که در 19 سالگى دانشگاه را رها کرد تا شرکتى تأسیس کند که امروزه غول نرم افزارى جهان محسوب مى شود و خود با تصاحب بیشترین ثروت در دنیا بیش از هر فرد دیگرى در تاریخ نیز ثروت و افراد ثروتمند آفریده است. ویژگى «عصر اطلاعات» از نظر شما چیست؟ اطلاعات یک ابزار جدید کسب و کار است و مى تواند به سرعت اندیشه جابه جا شود و حرکت کند. اگر ویژگى دهه 80 رویکرد به کیفیت و دهه 90 دوران مهندسى مجدد بوده است، ویژگى دهه 2000 سرعت است. شرکتهاى موفق آنهائى هستند که اطلاعات به آسانى در آنها جریان دارد. اگرمى خواهیدشرکت طراز اول باشید، باید اطلاعات بیشترى به دست آورید و به آن سریعتر عمل کنید.
من یک باور ساده اما قوى دارم: آنچنان که اطلاعات را جمع آورى، مدیریت و استفاده مى کنى، پیروز مى شوى یا شکست مى خورى. قرن بیست و یکم قرن شتاب خواهدبودوسرعت تغییر. کلید موفقیت کسب و کار در این قرن "سرعت اندیشه" است. شما به عنوان مؤسس... من لفظ «مؤسس» را نمى پذیرم، زیرا حاکى از آن است که من اول مؤسس بوده ام و سپـس یـک پدیدآورنـده نـرم افزار. درحالى که من یک مهندس نرم افزار هستم که تصمیم گرفتم یک تیم را جمع کنم. ما از ابتدا کـه شـرکـت را تأسیس کردیم، شرکت بزرگ نبود و بلکه بسیار ساده بود. تیم در طول زمان رشد کرد و محصولات نرم افزارى جدید عـرضه کرد. زمـانى که مـن و پل، مایکروسافت را تأسیس کردیم، صرفاً به کار نرم افزار پرداختیم. البته پل از من واردتر بود و چه بسـا مى خواست یـک شرکت سخت افزارداشته باشیم. در این زمینه ما بحثهاى زیادى با هم داشتیم. این فکر را با پل از دوران دبیرستان داشتیم. من به پل گفتم ریزپردازنده اینتل 8088 به اندازه کافى قدرتمند نیست و بنابراین، ما بایدیک شرکت را راه اندازى کنیم.
بعدازیک سال و نیم کار پیاپى به عنوان اولین محصولمان Basic را نوشتیم. در سال 1983 به فکر افتادم هیأت مدیره اى از افراد برجسته و خبره بگمارم و از مشورتهایشان استفاده کنم. Jim Towine را به عنوان اولین رئیس مایکروسافت آوردیم و به مرور افراد مستعد را جذب کردیم. پس از آن Jon Shirley را آوردیم که کار تیمى را به خوبى بلد بود و به کسب و کار علاقه داشت. پس به نظر مى رسد شرکت کاملاً متکى به شما باشد؟ نه کاملاً. من از جوانترین مدیر عامل هائی هستم که مى توانید در شرکتها سراغ بگیرید. تغییر مدیرعامل معمولاً یک انتقال توأم با خطر براى سازمان است. اما من سعى کرده ام سیستمى پدید آورم که متکى به فرد نباشد. دارایى حقیقى شرکت ما کارکنان ماست.
باید به کارکنان اجازه داد وظایف و کارهایشان را به خوبى مدیریت کنند. امروزه شما چکار مى کنید؟ من در مقام رئیس شرکت بیشتر درصدد جذب و به کارگیرى افراد نخبه، بستن قراردادهاى جدید و فروش نرم افزار هستم. استخدام افراد باهوش از همان ابتدا مهمترین نکته براى ما بوده است. بسیار تلاش کرده ایم که افراد متناسب با فرهنگ سازمانى خود را پیدا و جذب کنیم. مایکروسافت اکنون به یک شرکت عظیم تبدیل شده است. چگونه یک شرکت چند ده هزار نفرى را اداره مى کنید؟ نگهدارى و هدایت شرکتهاى بزرگ در سطح عالى بسیار مشکل است. منظور من جذب و استخدام و نگهدارى کارکنان بزرگ و داشتن آرمان والاست. کار ما نوشتن نرم افزارهاى عالى است. ما باید در این زمینه برتر باشیم. به زمینه هاى دیگرکارى نداریم. ما به خوبى مى دانیم چطور استخدام کنیم، چطور مدیریت کنیم و چگونه محصولات نرم افزار جهانى تولید کنیم. ما شرکتى به وجود آورده ایم که مى خواهد نرم افزارهاى برتر بنویسد و کارکنان بزرگى داریم که این ارزشها را نگه مى دارند. شرکت ما براى این هدف خاص تأسیس شده است.
کسب و کار ما همین است. تولید محصولات برتر، ملاقات و نشست با مشتریها، تماسهاى تلفنى و جذب و به کارگیرى کارکنان باهوش. فکر مى کنید چه وقت رشد مایکروسافت به انتها مى رسد؟ ما بر اساس رویکرد درازمدت خود معتقدیم این کسب و کار به صورت سیکلى جلو مى رود، یعنى فراز و نشیب دارد. ما به کسب سود خود مطمئنیم. البته تولید نرم افزارهاى برتر سود بیشترى دارد. تنها سؤال این است که چگونه رهبرى خود را در تولید و عرضه نرم افزار حفظ کنیم. ما نسبت به توانایى خود در این زمینه اطمینان داریم. ما یک شرکت با آینده غیر قابل باور هستیم. فکر مى کنید روزى مایکروسافت از بین برود؟ بى تردید روزى فرا خواهد رسید که ستاره بلندپروازى، گوى کسب و کار را از دست مایکروسافت برباید.تنها امید من آن است که آن روز 50 سال دیگر باشد نه 2 یا 5 سال دیگر. آرمان شرکت طى سالها چه تغییراتى داشته است؟ چشم انداز اولیه شرکت عبارت بود از: یک رایانه شخصى PC در هر خانه و روى هر میز.
در این بیست و چند سال این آرمان را تغییر دادیم و تکمیل کردیم: در هر زمان و هر مکان و روى هر دستگاهى. یعنى ایده آل آن است که روى هر میز و هر خانه و هر اتاق و هر ماشین و هر جیب یک کامپیوتر باشد. آرمان جدید مایکروسافت عبارت است از: توانا ساختن مردم به اینکه نرم افزارهاى عالى و برتر را در هر زمان و مکان و روى هر دستگاهى داشته باشند. از هدفهاى بى پروایانه کنونى آن است که رایانه شخصى را بسیار پرتوان تر از آنچه هست، کنیم، به گونه اى که ببیند، بشنود و یاد بگیرد. ما ناچاریم براى ساختن آینده درازمدت خود به خطرهاى بزرگى تن دهیم. بلوغ صنعتى هنگامى پدید مى آید که دیگر به خطرپذیرى نیاز نباشد، اما در صنایع روبه رشد باید همواره به استقبال خطر رفت تا بتوان فرآورده هاى نوین و بى مانند آفرید. رشد صنعت رایانه را مى توان با صنعت خودروسازى دهه 1920 یا هواپیماسازى دهه 1930 سنجید. پس معتقد هستید مایکروسافت مى تواند بهتر از این باشد؟ این مسأله بستگى به آن دارد که چطور سریعتر حرکت کنیم و افراد مناسب را براى آینده جذب کنیم.
من نسبت به روند پیشرفت خوشحالم، اما کارهاى بسیارى وجود دارد که باید انجام دهیم. بیشتر وقت جلساتى که من با بخشهاى مختلف مایکروسافت دارم، راجع به آن است که کارکنان باید کارها را بهتر انجام دهند. وقت کمى اختصاص دارد به کارهایى که خوب پیش رفته است. ما هنوز از آرمانمان که روى هر میز و در هر خانه یک کامپیوتر باشد، فاصله داریم. براى رسیدگى به کارها وقت خود را چگونه تنظیم مى کنید؟ وقت من در ملاقات با گروههاى تولید و سایر بخشهاى شرکت و مشتریان تقسیم شده است. علاقه شخصى من آن است که با گروههاى تولید کار کنم و بیشتر وقت ملاقات من با آنهاست. یک سوم وقت ملاقاتها نیز با مشتریان است. من مدیرى با جهت گیرى تولید هستم و بنابراین بیشتر وقتم در این جهت مى گذرد. البته من فرصت ندارم به کارهاى جزئى برسم. من مجبورم اطمینان حاصل کنم که کارکنان در جهت آرمان آینده ما حرکت مى کنند. اما در امور دیگر مثل جزئیات فروش و ... خبره نیستم. مشاورهاى فناورى هم دارم که از آنها بهره مى برم. ما در شرکت دو هفته داریم که هفته تفکر (THINK WEEKS) نام دارد که من مواردى را که همه کارکنان باهوش نوشته اند مى خوانم. پس به نظر مى رسد بیش از حد کار مى کنید؟ من ساعات زیادى کار مى کنم، البته نه مثل بعضى خیلى زیاد.
گاه روزهایى تا 14 ساعت کار مى کنم اما معمولاً 12 ساعت. در روزهاى تعطیل به ندرت از 8 ساعت بیشتر کار مى کنم. ما کارهاى زیادى داریم که مى توانیم بهتر انجام دهیم. آنچه مرا به سمت جلو مى برد کارکردن باافراد هوشمند است. تمام شرکت هاى موفق توسط تیمى از افراد به جلو مى روند و من خوشحالم که با تیم کار مى کنم. شغل من بهترین شغلى است که وجود دارد. من فردى خوش بین هستم و به پیشرفت اعتقاد دارم. من از اینکه در چنین دوره اى از تاریخ زندگى مى کنم خشنودم. نقش خانواده شما در این راه چیست؟ خانواده من یک انگیزه و اشتیاق حقیقى براى من است. شما ثروت هنگفتى به دست آورده اید و سال هاست ثروتمندترین فرد دنیا هستید، چرا خود را بازنشسته نمى کنید؟ این سؤال را معمولاً از من مى پرسند، پاسخ من آن است که دیـدگـاه اولیه من نسبت به رایانه هاى شخصى، دستگاهى بود با ظرفیت بیشتـر و قـدرت فـزونتر و استفاده وسیع تر نسبت به آنچه امروز بـدان دست یافته ایم.
بنابراین، وقتى هدف من این چنین بزرگ بوده شما نمى توانید براى دست یابى به چنین دیدگاهى در تمـامـى طـول عمـر خود از کار کنار بکشید. من هنوز رؤیاى رایانه شخصى را در سر دارم که بدون نقص کار کنـد. اگر روزى از مایکـروسـافت بـرویـد به چه کارى مى پردازید؟ باز هم به نرم افزار مى پردازم. البته من به بیوتکنولوژى هم علاقه مندم زیرا معتقدم در آینده نزدیک، انقلابى در بحث بهداشت جهانى ایجاد خواهد کرد. به همین دلیل در بنیاد گیتس هم روى این موضوع پروژه هایى دردست داریم. تفاوت شرکت هاى بزرگ و کوچک چیست؟ شرکت ها باید از هم درس بیاموزند. شرکت هاى بزرگ باید بدانند که استفاده مؤثر از فناورى یک اسلحه راهبردى براى آنهاست. این همان وادى است که شرکت هاى کوچک را مى تواند مضمحل سازد. شرکت هاى کوچک در حال حاضر در یک مسیر تأثیرپذیر قرار گرفته اند. البته اینترنت قواعد رقابت را تغییر داده و این فرصت را در اختیار شرکت هاى کوچک قرار داده تا سریع توسعه یابند و به مشترى توجه کنند و با رقباى بزرگ به رقابت بپردازند.
در زمینه کسب و کار خواندن چه کتابى را توصیه مى کنید؟ در زمینه کسب و کار اگر مى خواهید یک کتاب بخوانید کتاب «سال هاى خدمتم در «جنرال موتورز» اثر آلفرد اسلوان را بخوانید. شما به رشد و پیشرفت مایکروسافت اشاره کردید. انگیزه هاى پیشرفت را با توجه به این رشد سریع چگونه در کارکنان حفظ مى کنید؟ اگر شما به کارکنان خود به عنوان کسانى که مى توانند به موفقیت سازمان کمک کنند ننگرید همه فناورى هاى موجود در جهان هم نمى توانند انگیزه لازم را در آنها به وجود آورند. ما کارکنان بزرگ و خوبى داریم. اینان کلید موفقیت ما هستند. ما همواره در شرکت نیم نگاهى به رقبا داریم. من فکر مى کنم شعار پیروزى سر دادن، شعار درستى نیست. من هرگز خطاب به کارکنانم این شعار را به کار نمى برم، شما همواره پیروز نیستید، شما باید محصول و خدمات خود را بهتر کنید. ما مى دانیم که باید مسائل و مشکلات شرکت خود را بهتر از رقبا حل کنیم، این مسأله یک شبه به دست نمى آید. مسیرى طولانى است که باید کارکنان دائم به آن فکر کنند. آیا ما روبه پیشرفت هستیم؟ چطور مى توان پیشرفت را اندازه گرفت؟ ما هرگز راجع به چیزهایى که در آن موفقیت کسب کرده ایم حرف نمى زنیم.
ما همواره راجع به چالش هاى پیش رو حرف مى زنیم. این چالش ها پایان ناپذیرند. شما هیچ گاه در جلسه اى در مایکروسافت نمى شنوید که کسى بگوید بیایید پیروز شویم یا پیروز شدیم. چرا اینقدر نسبت به پیروزى و موفقیت موضع مى گیرید؟ موفقیت معلم بدى است. ما چالش هاى بزرگ و اهداف بزرگ پیش رو داریم. مایکروسافت محیطى است که ما راجع به اشتباهات بحث مى کنیم. ما افراد را تشویق مى کنیم که اطراف خود را براى چالش هاى جدید بنگرند و راهى براى مشارکت در موفقیت درازمدت شرکت بیابند. ما همه را به این مسأله متوجه مى کنیم که «چه مى کنیم» و «چگونه به بهبود نیاز داریم». این سؤال هایى است که من در مایکروسافت همه را تشویق مى کنم که همواره بپرسند، کارکنان ما یاد گرفته اند از جنبه هاى مثبت و منفى به پروژه هایمان بنگرند. من هر سال عادت دارم چیزى را که «ده اشتباه بزرگ مایکروسافت» مى نامم به روز کنم و کارکنان را ترغیب کنم راجع به درس هاى آینده شرکت صحبت و فکر کنند ما در مایکروسافت همواره خود را آسیب پذیر مى دانیم، از ۲۰ سال پیش تاکنون چنین بوده ایم. ما ضمن پیگیرى برنامه هاى درازمدت در زمینه پژوهش، همواره گوش به زنگ خبرهاى بد هستیم، من مى کوشم تا از خبرهاى بد امروز براى حل مسائل فردا کمک بگیرم.
خبرهاى بد چگونه مى تواند مهم باشد؟ به نظر من یکى از وظایف راهبردى مدیران عامل، جست وجو و پذیرش خبرهاى بد و تشویق سازمان به پاسخگویى مناسب به آن است. کارکنان باید اطمینان داشته باشند که خبرهاى بد نیز مانند خبرهاى خوب نزد مدیریت خریدار دارد. اگر به خبرهاى ناگوار نه با دید منفى بلکه به عنوان نشانه اى از نیاز به دگرگون سازى برخورد کنید شکستى درپى نخواهد بود. باید از آنها درس گرفت. باید به پیشواز خبرهاى بد رفت تا مواردى را که نیاز به بهبود دارند به شما نشان دهد. سرعت پاسخگویى به پیشامدهاى اضطرارى اصولاً معیارى براى درک توان یک سازمان است. نظام دیجیتالى اطلاعات باید سازمان ها را درتبدیل خبرهاى بد به فرآورده هاى بهتر یارى رساند. باور کنید که در مایکروسافت بسیارى از دستاوردهایى ما پیامد شکست هاى ما هستند. تجربه هاى شکست خورده در راهى درست، اشتباهات ارزشمندى هستند که باید آنها را ارج گذاشت.
مى توانید نمونه ها و مثال هاى عملى در این زمینه ذکر کنید؟ ما روش تهیه برنامه EXCEL را که پیشرفته ترین صفحه گسترده گرافیکى است وقتى آموختیم که در تهیه برنامه MULTIPLAN شکست خوردیم. شکست در زمینه تولید پایگاه داده پردازى OMEGA زیربناى ساخت برنامه ACCESS به عنوان پرطرفدارترین پایگاه داده شد. شکست در تهیه برنامه هاى MS AT WORK زمینه ساز تهیه نرم افزارهاى EXPEDIA براى امور مسافرت INVENTOR براى امور مالى و SIDEWALK براى فعالیت هاى سرگرمى و تفریحى شد. و نمونه اى از شرکت هاى دیگر؟ نخستین سازنده ناموفق پلوپز برقى در ژاپن شرکت غول آساى سونى است که امروزه رهبرى صنایع الکترونیکى جهان را دردست دارد. با شکایت مشتریان چگونه برخورد مى کنید؟ ناخشنودترین مشتریان بزرگ ترین منبع یادگیرى ما هستند. باید توجه خود را بر مشتریان بسیار ناخشنود متمرکز کرد. باید در کسب و کار، ساختار و سیاست هایى را اجرا کرد که شکایت ها را با شتاب و بى واسطه با راه حل ها پیوند دهد. مشتریان ناخشنود بزرگترین فرصت ها را در اختیار ما مى گذارند.
اگر از ایرادهاى مشتریان به جاى برخورد منفى و دفاعى براى خود فرصت یادگیرى و آگاهى فراهم آوریم، شکایت مشترى بهترین راهنماى بهسازى کیفیت فرآورده ها خواهد بود. شما به شکایت هاى مشتریان بیش از گزارش هاى مالى توجه کنید. فناورى اطلاعات چه نقشى در پیشبرد اهداف شرکت دارد؟ فن آورى اطلاعات، اطلاعاتى به مدیریت مى دهد که او را به فهم عمیق تر کسب و کار کمک مى کند و اینکه در کجا مى تواند رقابت کند و بازار بزرگ بعدى چیست و ... درصنعت،اطلاعات بایدجایگزین موجودى انبار شود. روان بودن جریان اطلاعات برجسته ترین ویژگى سازمان ها در عصر دیجیتالى است. روان بودن اطلاعات در سازمان همچون خون در رگ ها، راه حـل هاى فـردى و گروهى فراوانى را براى مشکلات سازمان با خود به همـراه مى آورد. ابـزارهاى دیجیتالى راه آسان دستیابى، پخش و به کـارگیـرى اطلاعات را بسیار هموار کرده است. شما مفهوم «کار اطلاعاتى» را زیاد به کار برده اید. منظورتان از این مفهوم چیست؟ کار اطلاعاتى INFORMATION WORK عبارت است ازپردازش اطلاعات توسط مغز انسان یا برنامه هاى کامپیوتر. به نظر من کار اطلاعاتى، کار فکرى است. بیشتر حجم کارى که در کشورهاى پیشرفته انجام مى شود کار اطلاعاتى است. به کارگیرى ابزارهاى دیجیتالى، شرکت را قادر مى سازد کار اطلاعاتى را با کارآیى، عمق و خلاقیت بیشتر انجام دهد. به تعبیر یک استاد دانشگاه MIT، تفاوت فرآورده هاى عینى (فیزیکى) و فرآورده هاى داده اى (اطلاعات)
مثل حرکت اتم ها (در حالتى که محصولى مثل خودرو یا رایانه تولید مى شود) و بایت هاست (در حالتى که کارى مثل تجزیه و تحلیل مالى انجام مى شود). باید در پى تبدیل کارهاى نیروبر به «کارهاى دانش بر» بود. کارهاى دانش بر یعنى افزودن اندیشه انسانى به داده ها براى حل مسائل. آیا مدیریت کارهاى دانش بر مدیریت خاصى است. آیا این همان است که شما از آن به عنوان «مدیریت دانایى» تعبیر کرده اید؟ بله. مدیریت دانایى یعنى گردآورى و سازماندهى اطلاعات، پخش و رساندن اطلاعات به کاربرانى که به آن نیاز دارند و بهبود مستمر اطلاعات از راه تجزیه و تحلیل داده ها و همکارى با دیگران. بنابراین مدیریت دانایى چیزى جز مدیریت روان اطلاعات و رساندن آن به کاربران نیازمند نیست.قطعاً مدیریت دانایى بدون هدف قرار دادن پخش اطلاعات درمیان کارکنان براى برنامه ریزى و اجراى امور و بدون پاداش دهى مناسب به کارکنان در برابر عرضه دانش خود به دیگران کارایى نخواهد داشت. باید به کارکنان در برابر همکارى و تلاش براى آموزش دیگران پاداش مناسب داد. آموزش نه تنها در کلاس ها بلکه در کنار میز افراد نیز باید جریان داشته باشد.
برخى از این سخن کهن که «دانایى توانایى است» تفسیر نادرستى دارند و گمان مى کنند باید دانایى را همچون زروسیم بیندوزند، در حالى که توانایى در سایه نگهداشتن و اندوختن دانش به دست نمى آید بلکه نشر و گسترش دانش مایه تواناترشدن مى گردد. بنابراین،مدیریت دانایى تنها یک ابزار است و نمى تواند هدف نهایى سازمان ها باشد. هدف نهایى، افزایش هوشمندى و بهره هوشى سازمان است. آن دسته از شرکت ها که از سرمایه هاى هوشى خود به خوبى بهره مى گیرند پیشتازان و رهبران بازار در سال هاى آینده هستند. همانگونه که محققین بیان می دارند توان یادگیرى و به عمل در آوردن پرشتاب آموخته ها بزرگترین مزیت رقابتى را در اختیار سازمان مى گذارد.
تنها به کمک نظام هاى دیجیتالى مى توان یادگیرى را در سازمان به شکل عادت درآورد. در گذشته تغییرات بسیار کند صورت مى گرفت، در حالى که امروزه شتاب تغییرات و دگرگونى ها بسیار زیاد است. چگونه با تغییرات باید برخورد کرد؟ در سال 1990 زمان عرضه یک خودرو از پیدایش اندیشه، طراحى، ساخت تا روانه شدن به نمایشگاه هاى فروش بیش از 5 سال طول مى کشد. در ساخت خودرو 150 عیب در 100 خودرو مشاهده مى شد ( 1/5 عیب در هر خودرو). در سال 1998 زمان عرضه به یک سال و نقص ها ى ساخت به 81 رسید (کمتر از یک عیب در خودرو). امروزه کوتاه کردن پاسخ به تغییرات پیش آمده در تولید در 8 ساعت کارى و بلکه تا 4 ساعت کارى یعنى در همان روز محدود شده است. بنابراین، فرهنگ شتاب را باید در سازمان ها جارى کرد. زیرا هر دگرگونى با خود فرصتى به همراه مى آورد و بنابراین سازمان ها باید به جاى سستى، از دگرگونى ها نیرو بگیرند. چنانچه بى تفاوت کنار بنشینیم جنبه هاى منفى دگرگونى ها به ما خواهد رسید، ولى اگر فعالانه گام در راه بگذاریم حتى مى توانیم جنبه هاى منفى را به جنبه هاى مثبت تبدیل کنیم. در ده سال آینده، روند کسب و کار بیش از 50 سال گذشته دگرگون خواهد شد. به همه کسب و کارها باید هشدار داد که حتى اگر تاکنون در وضعیت خود بى رقیب هستند ممکن است به زودى مورد هجوم بازیگران تجارت اینترنتى قرار گیرند. یعنى هیچ شرکتى نمى تواند موقعیت خودرادربازار ایمن ببیند. به باورمن راز سرآمد بودن هر شرکت آن است که تغییرات صحیح را در زمان مناسب انجام دهد.
ماهنامه رایانه خبر ، علیرضا مجیدی
مقدمه : در زمانهای هستیم که وب هم ، هر از چندگاه مانند نرمافزارها ، نسخههای جدیدی پیدا میکند که با اعداد مشخص میشوند. تقریبا سه سال پیش در شرایطی که برخی سقوط پدیده «دات کام» را پیشبینی میکردند ، شخصی به نام Dale Dougherty ، رؤیای چیزی به نام وب 2 را در سر میپروراند. رؤیای شخصی او خیلی زود رنگ واقعیت به خود گرفت. در آغاز وب 2 ، فقط یک ادعا بود ، ادعایی که میگفت ، اینترنت بار دیگر به پا خواهد خواست. ولی وقتی شرکت رسانهای O’Reilly در نخستین کنفرانس وب 2 در اواخر سال 2005 ، شرکت کرد ، اصطلاح وب 2 همگانی شد و خبر از یک انقلاب آنلاین داد ، انقلابی که شبکه جهانی اینترنت را «مردمی» میکرد.
در مورد هر سایت ، سرویس و یا فنآوریای که باعث رواج اشتراک و مشارکت در اینترنت شود ، میتوان اصطلاح وب 2 را به کار برد. بنابراین وبلاگها ، ویکیها ، برچسبها ، خروجیهای فید ، دلیشس ، فلیکر ، مای اسپیس MySpace و یوتیوب همه «وب دویی» هستند.
از آنجا که وب 2 ، مفهومهای نامتناجسی را پوشش میدهد ، برخی این سؤال را مطرح کردهاند که چنین نامگذاریای واقعا تا چه حد میتواند بامعنا و سودمند باشد. ولی شکی وجود ندارد که نامگذاری این مفهوم نقطه عطفی در هشیاری جمعی ماست. اکنون تاریخ وب به دو مرحله جداگانه تقسیم میشود: بعد از وب 2 و قبل از آن. همین موضوع سؤالی را در ذهن متبادر میکند : وب 3 چگونه چیزی میتواند باشد؟
سخن گفتن از وب 3 به دلایل مختلف و در شرایطی که وب 2 در حال پیشرفت است ، دشوار است.
اساسیترین جزء وب 3 را میتوان وب «معنایی» Semantic Web دانست ، اصطلاحی که به وسیله تیم برنرز لی Tim Berners-Lee مخترع اینترنت ، ابداع شد. اصولا وب معنایی به زمان و مکانی اشاره دارد که در آن همه ماشینها میتوانند درست به همان نحوی که انسانها وب را میخوانند ، به مطالعه وب بپردازند ، محلی است که در آن موتورهای جستجو و نرم افزارها میتوانند به شیوه بهتری وبگردی کنند تا چیزی را که به دنبال آن هستیم پیدا کنند. وب 3 را همچنین میتوان استانداردی تعریف کرد که وب را مبدل به یک پایگاه دادههای بزرگ میکند.
تاریخچه
وب معنایی ایده جدیدی نیست. تصور وب به عنوان محلی که در آن ماشینها میتوانند به شیوه بهتری اطلاعات جهان مجازی را بخوانند ، بفهمند و مورد پردازش قرار دهند ، نخستین بار در سال 2001 در یک مقاله در مجله ساینتفیک امریکن Scientific American منعکس شد. در این مقاله که تیم برنرز لی آن را نوشته بود ، جهانی توصیف شده بود که در آن ، نرم افزارها ، کارهایی را که اکنون ما مجبوریم انجام دهیم ، در شبکه اینترنت انجام میدهند. این مقاله با داستان کوتاهی از یک دختر تخیلی به نام «لوسی» شروع شده بود:
تیم برنرز لی
مادر لوسی بیمار است و به او توصیه شده است ، تحت درمان یک متخصص قرار بگیرد. لوسی ابزار مخصوص مجهز به وب معنایی را از جیبش در میآورد که به طور خودکار اطلاعات پزشکی مادرش را از ابزار مطب دکتر قبلی دریافت میکند و بعد ماشین به جستجوی پزشکان متخصص متناسب با ناراحتی مادرش در شعاع 20 مایلی میپردازد ، تا بهترین پزشک را پیدا کند. همین ماشین تقویم کاری شلوغ مادر لوسی را بررسی میکند تا وقتی برای ویزیت دکتر پیدا کند و در صورت نیاز دوباره تقویم کاری مادر لوسی را برنامهریزی مجدد میکند.
لوسی فقط یک مثال و نمونه از کاری است که نرمافزارهای هوشمند مبتنی بر وب ، میتوانند در آینده برای ما انجام دهند ، همین ابزارها می توانند تعطیلات آینده ما را برنامهریزی کنند و یا خود مقالهای علمی برای ما بنویسند.
اما چنین چیزی چگونه ممکن خواهد شد. این کار با تعریف دوباره وب و فراهم آوردن امکان ارتباط صفحات وب با زبان قابل فهم به وسیله آدمیان و از سوی دیگر زبان ماشینها امکانپذیر خواهد بود. فناوری فید و RSS تا اندازهای در همین سو حرکت کردهاند. بیشک برای تحقق این هدف ، باید صغحات وب قابل فهمتر شوند و نرمافزارهای تحیلکنندهاش باهوشتر.
اما آیا جلوههای ابتدایی از وب معنایی را میتوانیم در اینترنت نسخه دوم ببینیم؟ اخیرا شرکت AdaptiveBlue ، افزونهای برای مرورگر فایرفاکس به نام BlueOrganizer ساخته است. این افزونه قادر است محتوای یک صفحه وب را تشخیص بدهد و متناسب با ان اطلاعاتی از وبسایتهای مشابه در مورد همان موضوع به کاربر نشان دهد. مثلا وقتی شخصی در یک سایت سینمایی مشغول خواندن اطلاعات مربوط به یک فیلم سینمایی است ، این افزونه نشان میدهد که فیلم را از کجا میتوان خرید و یا زمان اکران و سینماهای نمایشدهنده دهنده آن کدامها هستند.
همچنین موتور جستجوگر آمازون بر اساس ،عادات خرید کاربران خود و جنسی که متقاضی آن هستند ، قادر است پیشنهادهایی به آنها بکند.
ولی این کار با فرایندی که در وب 3 شاهد آن خواهیم بود ، فاصله بسیار دارد. کاری که اکنون وب سنتی درباره متون انجام می دهد ، وب معنایی در آینده برای همه انواع اطلاعات انجام خواهد داد. در حال حاضر میتوانیم از یک صفحه وب به صفحه دیگر لینک بدهیم ولی نمی توانیم اطلاعات چندین صفحه وب را به نحو آسانی پردازش کنیم ، به هم مرتبط کنیم و به نمایش بگذاریم.
بهنیهسازی جستجو : جنبه دیگر وب 3 دقیق کردن و پیشرفته کردن جسنجو است. امروزه با استفاده از موتورهای جستجو میتوانیم کلیدواژهها را جستجو کنیم. موتورهای جستجو با استفاده از الگوریتمها و عنکبوتهای وبخز خود ، میتوانند با استفاده از رتبهبندی صفحات وب ، صفحات مرتبط با کلیدواژه جستجو شده را در لیستی به ما نشان دهند.
در وب 2 به یاری برچسبگذاری روزافزون اطلاعات ،کار جستجو روز به روز دقیقتر میشود.
ولی تا با امروز ، هیچ کدام از موتورهای جستجو قادر نبودهاند به سؤالات محاورهای جواب بدهند و یا یک جواب مشخص به جستجو بدهند. در هر مورد جستجوگر مجبور است به چند صفحه وب سر بزند ، آنها را مورد مطالعه قرار بدهد و باستفاده از قدرت تحلیل انسانی ، به جواب خود برسد. همچنین موتورهای جستجوی امروزی قادر به فهم زبان سطح بالای کاربران نیستند و برای مثال آنها نمیتوانند تمایزی بین «پاریس هیلتون» و «هیلتون در پاریس» قائل شوند، اما در وب 3 با قابل فهم شدن صفحات وب برای ماشین و همچنین به یاری هوش مصنوعی ، با پدیدهای سرو کار خواهیم داشت که نیاز کاربر را درک میکند ، خود ، اینترنت را میکاود ، تحلیل میکند و دست آخر جواب مختصر و مفید را در اختیار کاربر میگذارد. در حال حاضر میلیونها دلار برای بهینهسازی موتورهای جستجو هزینه میشود و پروژههای دانشگاهی مانند WordNet روی فناوری همین موضوع کار میکنند.
فراتر از کلمات : امروزه وقتی میخواهیم عکس ، ویدئو یا تصویری را جستجو کنیم ، متکی به جستجوی آنها به یاری کلمات و «متادیتا»ها هستیم. برای پیدا کردن یک عکس ، کلیدواژه مرتبط را در سرویس جستجوی عکس گوگل جستجو میکنیم و این سرویس در زیرنویسهای عکسها –ونه خود عکسها- جستجو می کند و عکسهایی را به شما پیشنهاد می کند. بیگمان این نحوه جستجو کارایی لازم را ندارد و دارای نقایصی خواهد بود. وقتی در هنگام جستجوی یک عکس ، عکسهای نامربوط را میبینید ، این مشکل نمود پیدا میکند.
ولی در وب 3 جستجو متکی به کلمات نخواهد بود ، در وب 3 میتوان به یاری صوت ، دنبال صدای مشابه گشت و یا به یاری یک عکس ، عکسهای مشابه و دارای محتوای انتزاعی مشابه را پیدا کرد. هماکنون هم نسخههای بسیار ابتدایی چنین جستجویی را شاهد هستیم. سایت like.com ، که یک موتور جستجوی تجاری است به کاربران خود امکان میدهد بعد از پسندیدن ظاهر یک جنس ، اجناسی با ظاهر مشابه را پیدا کنند.
مثلا فرض کنید که قصد خرید یک پیراهن را دارید ، بعد از انتخاب فرم یک پیراهن میتوانید ، متغیرهایی مانند اندازه ، رنگ ، قیمت و حتی مارک ، نوع دکمهها و جنس پارچه را انتخاب کنید ، تا پیراهن دلخواه شما جستجو شود.
در سایت موسیقی پاندورا Pandora ، بعد از اینکه یک موسیقی را گوش کردید ، هنرمندانی با سبک کاری مشابه و قطعات موسیقی مشابه به شما پیشنهاد میشود. در طی پروژه پاندورا 30 موسیقیدان توسط این سایت استخدام شدند ، آنها در طی چندین سال حدود 400 ویژگی ترانهها را مورد بررسی قرار دادند ، خصوصیاتی مثل ملودی و ریتم ترانهها. آنها تا به امروز حدود 10 هزار خواننده و 300 هزار ترانه را آنالیز کردهاند. کاربران با استفاده از این سایت میتوانند بطور آنلاین به ترانههای خوانندههای مورد علاقهشان گوش کنند و مهمتر از آن میتوانند به آسانی خوانندگانی را که سبک خوانندگی مشابه هنرمند مورد علاقهشان را دارند ، پیدا کنند.
سایت پاندورا یک موتور جستجو نیست ، برنامههایش هم هوشمند نیستند ، ولی کاری که انجام میدهد ، نمونه ابتدایی تحلیل و جستجوی اصوات در اینترنت است.
سایت دیگری که کار جستجو صوت را به صورت پیشرفتهتر انجام می دهد ، سایت midomi است. midomi از فنآوریای به نام MARS استفاده میکند که مخفف «سامانه تشخیص تطبیقی چندرسانهای» است ، این فنآوری توانایی مطابقت دادن صداهای انسانها را با هم ، بر اساس یک سری ویژگیها و شاخصها دارد. کاربران میتوانند در این سایت یک ترانه را زمزمه کنند ، سایت ،ترانه اصلی را پیدا میکند و کاربر را به سایت آمازون راهنمایی میکند تا بتواند سیدی موسیقی را خریداری کند.
بهار گذشته ، شرکت Ojos ، سایت Riya را بنا نهاد ، این سایت قادر به برچسبگذاری خودکار چهرههاست. بعد از اینکه کاربران عکسهای خانواده و دوستان و آشنایان خود را در این سایت آپلود کردند ، میتوانند در چندین عکس ، با کلیک بر روی چهره افراد ، نام آنها را برچسب بزنند. به دنبال این کار نرمافزار این سایت به کار میافتد و به طور خودکار در همه عکسهای دیگر ، چهره افرادی را که به سایت شناسانده شدهاند ، تشخیص میدهد و عکسها را برچسب میزند. به این ترتیب فقط با برچسبگذاری چندین عکس ، کاربران میتوانند انبوهی از عکسهای خود را منظم کنند و با دقت در آنها جستجو کنند. برنامهنویسان سایت Riya در ابتدا هدفی بیشتر از این را دنبال نمیکردند ، اما خیلی زود دریافتند که نرمافزاری که نوشتهاند ، در صورت تکمیل میتواند مبدل به نخستین موتور جستجوی واقعی تصاویر در اینترنت شود.
شرکت Polar Rose هم به طور همزمان پلاگینی ساخته که کار برچسبگذاری خودکار عکسها را انجام میدهد ، اما آنها زودتر از Riya کارشان را تحت وب کردهاند.
مثالهایی که در بالا زده شد ، نشان میدهند که توانمند کردن موتورهای جستجو در آن حد که کارشناسان خبره وب آرزو دارند ، یک رؤیا نیست و جلوههای ناچیز آن از همین امروز در وب قابل مشاهده هستند.
جهان مجازی یا جهان واقعی : امروزه وب سایت سکند لایف ، جهانی مجازی خلق کرده است ، که هر شخص حقیقی و حقوقی در آن میتواند زندگی و چهرهای مجازی و آلترناتیو داشته باشد. سرویس گوگل ارث به ما امکان میدهد ، در نقشه کره زمین روی شهری زوم کنیم و خیابانهایش را مشاهده کنیم.
وب 3 میکوشد تا دنیاهای مجازی کنونی را به دنیاهای سه بعدی تبدیل کند ، دنیاهایی که بازسازی دوباره و دقیق دنیای واقعی هستند.
چهره وب 3 در همه جا : وب این روزها ، قلمروی در پشت دسکتاپهای رایانهها ، صفحات موبایلها و برخی وسایل الکترونیک دیگر دارد. در وب 3 همه وسایل خانگی و دور و بر ما به صورت تعاملی و دو جانبه با وب در ارتباط منطقی قرار میگیرند. پردهها میتوانند اخبار هواشناسی را دریافت کنند و متناسب با وضعیت آب و هوا و روشنایی باز یا بسته شوند. شما میتوانید در همان حالی که جلوی آینه مسواک میزنید ، آخرین اخبار روز را دریافت کنید ،میتوانید با موبایلتان با یخچال خانه تماس بگیرید تا وقتی در سوپرمارکت هستید ، چک کنید چه چیزی تمام شده. در همان زمان میتوانید تماس دیگری با مایکروفر آشپزخانه برقرار کنید.
سخن پایانی : جهانی که با وب 3 قصد ساختن آن را داریم ریشه در تمایلات و نیازهای کنونی ما دارد. همین که میتوانیم حدسهایی در مورد آینده وب بزنیم ، خود یک پیشرفت محسوب میشود. شرکتهایی مانند HP، Radar Networks و یاهو اکنون در حال تطبیق خود با استانداردها و معیارهای وب معنایی هستند ، شرکتهای Polar Rose و Ojos جستجوی تصاویر را ارتقا می دهند و گوگل و مایکروسافت ، به سمت سه بعدی شدن پیش میروند.
هیچ کس به درستی نمی تواند بگوید که وب 3 چه چیزی خواهد بود ، فقط میتوانیم از یک چیز مطمئن باشیم : دیر یا زود وب به نسخه سومش ارتقا پیدا خواهد کرد.
منبع : پیسی مگزین ، آوریل 2007 ، ویکیپدیا
پروژه چیست؟
- از فعالیت ها است که برای دستیابی به منظور یا هدفی خاص انجام می گیرد. پروژه ها شامل فعالیت هایی هستند که باید در تاریخ معین با هزینه های معین و کیفیتی تعیین شده انجام شوند.
- هر قسمت از کاری که در سازمان انجام می گیرد را یمتوان یک پروژه دانست به شرطی که مشخصات زیر را داشته باشد: 1- افق زمانی مشخص
2- مجموع خوب و تعریف شده و واضح از ستاده ها
3- مجموعه ای از منابع
4- دلیلی برای وجود آن کار
5- ساختار سازمانی که نشان دهنده نقش ها و مسئولیت های خاص است.
- پروژه مسئله ای است که د رجریان حل قرار گرفته باشد.
- یک ساختار موقتی که برای مدیریت تحویل یک یا چند محصول در یک دوره زمانی مشخص و با یک سطح کیفی مورد توافق تشکیل می شود. هدف پروژه تحویل محصول یا خدمتی منحصر به فرد است.
انواع پروژه:
1- پروژه مطالعاتی
2- پروژه خدماتی
3- پروژه اجرایی
ارکان پروژه
کارفرما: کارفرما در حقیقت مالکو صاحب اصلی پروژه محسوب می شود.
مشاور: مشاور بازوی فنی کارفرما است.
پیمانکار: اجراکننده پروژه می باشد.
مزایده: عملی برای فروش عمده کالا ی مورد نظر به بالاترین قیمت ممکن می باشد.
مناقصه: عملی برای انتخاب پیمانکار یا خرید خدمات با پایین ترین قیمت ممکن است.
مراحل انجام پروژه:
1- مطالعات مرحله یکم- مطالعات توجیهی
2- مطالعات مرحله دوم- طرح تفضیلی
3- اجرا